بگذار تا بگریم، چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران
دیدم که رفت، فرسنگها دور، اما می دونم که اینجاست.
می دونم که اینجام، اما می بینم که منو با خودش برد، فرسنگها دور!