بیگانه

L''étranger -Albert Camus

بیگانه

L''étranger -Albert Camus

بی گناه

چند روز پیش یه جا یک شعری خوندم که خیلی فاز داد. اینجا میگذارمش شما هم بخونید:

 

شرمنده از آنیم که در این دار مکافات           اندر خور عفو تو نکردیم گناهی! 

باید رفت!

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش . .............. بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش.

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد ...... بگذر ز عهد سست و سخن​های سخت خویش.

اسطرلاب

سالها پیش این شعر رو خوندم ، واسم جالب بود اما نمیدونم چرا؟!؟!

امروز اتفاقی باز این شعر اومد تو ذهنم!‌ الان هم واسم خیلی جالبه! اما حالا خوب می دونم چرا!!!

 

علت عاشق ز علتها جداست       عشق اسطرلاب اسرار خداست.

مولانا